کلاس زبان
سلام دوستای خوبم ما بازم اومدیم
کوروش رو بنا به گفته یکی از دوستان و دلایلی که داشتیم
ثبت نام کردیم کلاس زبان دیروز بهمون زنگ زدن و گفتن امروز تشکیل
میشه کوروش از خوشحالی سر از پا نمیشناخت
تا زنگ زدن سریع رفت توی حمام که واسه فردا تمیز باشه
کیفشو حاضر کرد قربونت برم که انقدر شور و شوق داری
خلاصه امروز ساعت ١١ رفتیم و جلسه اول تشکیل شد اصلا باورم
نمیشد انقدر راحت از من جدا بشه و انقدر قشنگ سر کلاس
بشینه چقدر دیشب بهش سپردیم که چیزی نگه ولی آخرش هم گفت
کوروش خیلی تخیل قوی داره و همش توی تخیلاتش خیلی کارها انجام میده
خانمشون بهشون گفت اسم بچه های تو کتاب با ما فرق داره چون واسه
یه کشور دیگه هستن کسی رفته به یه کشور دیگه
که کوروش گفت بله خانم ما رفتیم حالا منم بیرون اینجوری
خانمشون گفت کجا رفتید گفت رفتیم روسیه
حالا شاید هم رفتیم خدا رو چه دیدی
اینم عکسش که حاضر شده بود بریم
واینم سر کلاس
پسرم عزیزم امیدوارم که همیشه شاهد موفقیت و شادیت باشیم
تو تمام هستی و زندگی منو بابا هستی و از خدای خوبم میخوام
که همیشه تو رو واسه ما در سلامت کامل نگه داره
اینم یه عکس از آسمون بارانی امروز و آبشار طلایی که من عاشقشونم
خیلی خوشگل شدن همسر عزیزم خیلی خیلی ممنونتم