کوروشکوروش، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

کوروش شیــــــرینی زندگی

عکسهای 13 بدر

1392/1/20 16:45
نویسنده : مامان کوروش
964 بازدید
اشتراک گذاری

                            سلام ما اومدیم با عکسهای سیزده قلب

    روز ١٣ صبح پاشدیم و راه افتادیم به طرف یه جای قشنگ و ساکت و دنج

که یه سال رفته بودیم و سال خوبی هم داشتیم بعد از تقریبا ١ ساعت

راه رسیدیم اوه فقط توجه کنید که کوروش توی همه عکسها با دمپایی

 و بدون جوراب چون اصلا جوراب نمیپوشه تا رسیدیم جوراب رو در آورد

                                فکر میکرد خونمونه اینجاقهقهه

اینجا توی حیاط خونه ایم که کوروش رفته دراز کشیده قهقهه

اینجا هم رسیده بودیم و بعد از رفتن یه سر بالای کوروش خسته

داره مثلا استراحت میکنه

اینجا هم آتیش رو به پا کردیم واسه چای دودی که من عاشقشمزبان

آقای آشپز باشی خسته نباشینیشخند

اینجا هم قربونش برم ژست عکس انداختن گرفتهخنده

اینم کوروش در چادر که ما رو کشت که چادر رو علم کنیم اخه هوا به

این خوبی کی میره تو چادر فقط خودش رفت و مامانی

طفلی که کوروش فقط زورش به اون میرسهخنده

اینم یه عکس هنری و خاطره انگیز کوروش با دایی رضا رابطه خیلی خوبی داره

داشتن با هم بازی میکردن که دایی خسته شد یک دقیقه نشست

استراحت کنه که این شد نتیجه اش قهقهه

کوروش خان ما با دایی جونش قهر نمودند خنده

قربونت برم عزیزم با این قهر کردنت و طبق معمول دایی رضا تسلیم

شدن و بازی شروع شد اونم از نوع شمشیر بازیاسترس

روز خوبی بود و به همه خوش گذشت هوا هم عالی بود یه بارون

کوچولو هم گرفت شاید ده دقیقه ولی زود قطع شد

امیدوارم سال ٩٢ شروع یک سال خوب و پر از شادی واسه همه و همینطور خانواده

ما باشه قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (53)

مامان محمد و ساقی
20 فروردین 92 23:48
سلام عزیزم
به به پست سیزده بدر.
چه جای قشنگی رفتین.من عاشق چای آتیشیم لیلا.خیلی وقته نخوردم


سلام مینا جونم قشنگ بود جاش مینا دنج و اروم هم بود
چای دودی به به بیا اینجا تا واست درست کنیم
مامان محمد و ساقی
20 فروردین 92 23:48
عزیزم چه ژستهایی میگیریفدای یه وری شدنت خاله جان


عاشق یه وری شدنه مینا
مامان محمد و ساقی
20 فروردین 92 23:49
اون عکس شکار لحظه ها دایی و کوروش خیلی باحاله.بعضی ها هم گرفتن


خیلی قشنگ شده ولی من شکارش نکردم اون یکی دایی شکارش کرد
مامان محمد و ساقی
20 فروردین 92 23:49
کباب نوش جونتون


ممنون عزیزم جات خالی بود
مامان محمد و ساقی
20 فروردین 92 23:51
وای لیلا چه شکلک های باحالی مدیر گذاشته.آدم خوب میتونه منظورش رو بفهمونه
لیلا با منلگیر.فهمیدی؟خخخخ نه الان نگیر خوابیدم.
یا لیلا امیدوارم یهخوشبخت باشید همیشه


خیلی با مزه هستن مینا اومدم بهت گفتم کدومش از همه با حال تره
مامان رقیه
21 فروردین 92 8:44
سلام دوست خوبم
قربون این پسرک برم
چه خوب 13بدرو 3نفری رفتین؟؟؟
میدونی تا قیافشو می بینم یاد لباس انگری بردش میافتم!!!خخخخخخخخخخ


سلام عزیزم
خدا نکنه عزیزم 13 بدر 6 نفره بودنه سه نفر ما و مامانم و دو تا داداشام
هنوزم دست از سرشون بر نداشته
مامان شایلین
21 فروردین 92 9:35
سلام لیلا جون امیدوارم سال خیلی خوبی داشته باشید و کوروش نازنینم هم همیشه سلامت و تندرست باشه. عزیزم تو وبم نوشته بودی خصوصی.ببخش بلد نیستم این چیزا رو. خیلی هم دلم میخواد ولی بازم مثل همیشه باید بهم یاد بدی.


سلام مهتاب جون شاییلین عزیزم بهتره؟ خبری ازش ندادی نگرانم؟
ممنون که اومدی الان میام وبت بهت توضیح میدم
ستاره زندگی
21 فروردین 92 12:44
بنده خدا دایی ها، از دست این خواهر زاده های ......


ای گفتی شکر خدا باید بکنن
رضوان مامان رادین
21 فروردین 92 15:46
به به چه جای قشنگی؟به ما نمیگی کجا رفته بودید؟؟سال دیگه 13 بدر ما هم بیایم پیش شما؟؟


خیلی قشنگ بود رضوان جون نرسیده به سد هندودر بود توی یه روستا به اسم قاسم آباد جای قشنگی بود
تشریف بیارید خوشحال میشیم
نگارین(عروس دلشکسته)
21 فروردین 92 16:00
سلام عزیز دل خودم
خوبی؟ سال نو مبارک
انشاالله که تو سال جدید دیگه غم نبینین
خدا پدر عزیزت رو بیامورزه که صددر صد جاش خیلی پیشتون خالی بوده
ماشاالله کوروش جونم دیگه مردی شده واسه خودش......باید به فکر دامادیش باشی
دوستتون دارم عزیز


سلام عززززززززززززززیزم عیدت مبارک امیدوارم سال خوبی داشته باشی
ممنون عزیزم خداوند رفتگان شما رو هم بیامرزه
ممنون عزیزم انشالله تو هم عروسی دو تا گلهای قشنگت رو ببینی منم همینطور ممنون که اومدی عزیزم
مامان پریسا
21 فروردین 92 20:54
سلام لیلا جون.خسته نباشید عزیزم.
ولی عجب جای خوب و قشنگیه.


سلام مریم جون ممنون گلم جای شما خالی
مامان پریسا
21 فروردین 92 21:42
بچه ها هیچ میونه ی خوبی با جوراب ندارن. عکس های ما هم همین مدلی در میاد


نمیدونم چه سختی این جوراب داره که تو خاک و سنگ و تیغ با دمپایی و بدون جوراب بود
مامان پریسا
21 فروردین 92 21:43
عجب اتیشی.چه جوجه هایی

نوش جان


ممنون عزیزم جای شما خالی بود
ناهید مامان فاطمه گلی ومحمدرضا
22 فروردین 92 0:38
سلام عزیزم خوبید کوروش جون خوبه خوشحالم که 13به در خوبی داشتید ماشالله کوروش چه بزرگ شده

یه زمانی با هم دوست بودیم بعدش رفتید ..........من یه مدت نبودم بعد که اومدم پیام براتون گذاشتم فکر کنم نشناختیدبه هر حال دعت می کنم سال خوبی داشته باشیدسه تایی[hr




سلام گلم خوبیم ممنون گلهای قشنگت چطورن امیدوارم همیشه شا د و سلامت باشن

الان هم دوست هستیم من کامنتت رو دیدم و بت هم اومدم جواب دادم یه کم تنبل شدم الان میام پیشت شرمنده عزیزم


یک عاشقانه آرام
22 فروردین 92 10:37
سلاممممم حالتون چطوره؟خوبین خوشین؟ماشالله چقدر کوروش بزرگ شده خدا حفظش کنه ایشالا....
خانمی دلم براتون تنگ شده بود خیلی دوستتون دارم
خصوصی هم دارین


به به نسترن جون چه عجب دلم تنگ شده بود واست
ممنون عزیزم از اینکه اومدی و ممنون بابت خصوصی
محیامامان دینا
22 فروردین 92 14:57
سلام خاله چرا به ما سر نمیزنی


سلام عزیزم من که اومدم چشم بازم میام
مامان ترنم
23 فروردین 92 12:30
اي جان به اون قهر كرئنش.
چه جاي دنج و با صفايي . هميشه خوش باشيد گلم.


خیلی بامزه قهر کرده ممنون عزیزم از اینکه اومدی
ღ خاله باران ღ
23 فروردین 92 21:02
سلام..وای من شرمنده...تو پست گذاشتی من نمی دونستم...نه واقعا دنیا می خواهد خوب بشه..برای منم دعا کن.خوب بشه...


سلام عزیزم دشمنت شرمنده کجای نگران شدم
انشالله واسه هممون خوب بشه باران جونم
مامان محمد و ساقی
23 فروردین 92 21:47
هنوز نیومدی؟دلم تنگ شد برای تو و برای نرگسی که رفت




من عاشق این شکلکم مینا دلم واست تنک شده خواستم اس بدم بیای گفتم شاید خواب باشی واست کلی کامنت گذاشتم بخون

خیلی بده مینا مهمون وقتی میره جاش توی خونه میاد


آیدا
24 فروردین 92 12:52
واااای چه جای قشنگی رفتید...
خوشحالم که به همتون خوش گذشته


به به چه عجب عروس خانم خوشگل پیدا تون شد
ممنون عزیزم از اینکه اومدی
ღ خاله باران ღ
24 فروردین 92 13:59
سلام.
نه تو دوست خوبمی...یه چیزی بود برای خودش..فوری هم پاک کردم...تازه با گوشی بودم... فکر کننننننننننننننن...


سلام عزیزم من فضول هم بی موقع رسیدم نه
باران نتی بیا پیش ما الوووووووو
ღ خاله باران ღ
24 فروردین 92 14:00
حالا پستت....
چه جای خوشگلیه...دوست دارم..خلوته..


اره قشنگ بود و اروم ما هم اینجور جا ها رو دوست داریم ارامش داشته باشه
ღ خاله باران ღ
24 فروردین 92 14:01
دوباره هم ژست خوابیده...کوروش خیلی خوشگله این ژستت خاله جونی...لبخنده این دفعه کمتر کجه لیلا جونم...


به جز این ژست چیزی بلد نیست
اون موقع حسش بیشتر بوده
ღ خاله باران ღ
24 فروردین 92 14:01
بیچاره ما خاله ها و دایی ها..همیشه تسلیم باید بشیم...


از تسلیم هم یه چیزی اونور تر
ღ خاله باران ღ
24 فروردین 92 14:02
منم برای همه امیدوارم...و برای تو


ممنون باران جونم که اومدی عزیزم
مامان شایلین
24 فروردین 92 14:51
سلام لیلا جونم دوست خوبم. بابت همه مهربونیات ازت ممنونم گلم. خدارو هزار مرتبه شکر خوبه. لیلا جون اینقد ترسیدم نمیدونی. فکر میکنم هر بلایی اومد سر دخترم از چشم زخم اومد. نمیدونی چقدر افسرده شدم. دائم دارم گریه میکنم


سلام عزیزم خدا رو شکر که بهتره شایلین جونم تو هم سعی کن اروم باشی و توکلت به خدا باشه عزیزم
مامان پریسا
24 فروردین 92 18:10
سلام لیلا جون اون وقت که رفتی من هم رفتم دنبال پریسا نشد برات بنویسم. الان اومدم برات بنویسم. فقط برم صفحه ی فتو رو باز کنم که از اونجا برات بگم.


سلام مریم جونم خیلی خیلی خیلی ممنونم بابت کمکت
مامان علي خوشتيپ
24 فروردین 92 19:40
سلام ليلا جون.واي منم به مينا گفتم.حيف تو نيومدي.گند ميزديم به مسابقه
شركت كن حتما اولت ميكنيماگه مينا هم قبول نكرد سرشو ميكنيم زير آب


سلام همون بهتر که نیستم من باید اول بشم به هر قیمتی شده دیگه خودتون میدونید
مامان علي خوشتيپ
24 فروردین 92 19:41
الان من و مينا اين شكلي هستيم


همونی که من دوسش دارم اخر اون شکلی شدید
یک عاشقانه آرام
25 فروردین 92 14:55
یعنی الان رنگ موم تیره تر شده؟آخه من که همون رنگ مورو گذاشتم
شاید چون بالایی دادم موهامو اینجوری بنظر میرسه


اره دیگه مگه پارسال رنگ روشن نبود یا من اشتباه میکنم
مامان محمد و ساقی
26 فروردین 92 22:41
ممنون لیلا جونم


دوستت دارم مینا جونم
مامان آروین
27 فروردین 92 13:55
همیشه به گردش و خوشی امیدوارم همیشه در کنار هم شاد و خوش باشید


ممنون عزیزم
محیامامان دینا
27 فروردین 92 18:46
« اومدم به یک بازی وبلاگی دعوتتون کنم: نوشتن آرزوهاتون توی وبلاگتون و دعوت از سه تای دیگه از دوستان وبلاگیتون برای ادامه کار
خوشحال میشم قبول کنی عزیزم »


ممنون عزیزم از دعوتت
مامان محمد و ساقی
28 فروردین 92 12:36
خصوصی


اومدم
یک عاشقانه آرام
28 فروردین 92 15:50
مرسی دوست مهربونم خیلی لطف داری شما به مننننن



خیلی ماهی نسترن جون
ღ خاله باران ღ
28 فروردین 92 18:49
سلام مامان کوروش..خوب هستید؟وای لیلا هیچ کس نیست سر به سرش بذارم...حوصله ام سر رفته..مینا هم فکر کنم خوابه...کجاست؟تقصیر توئه...کنترلش کن....ببین کجاست...


سلام عزززززززززززززززززیزم بیا خودم هستم بشین و بخند بهم
کنترل کردم رفته ............
اورژانسی بوده
مامان محمد و ساقی
29 فروردین 92 0:06
سلام


سلام شیطان محترم خخخخخ
مامان محمد و ساقی
29 فروردین 92 0:18
یعنی بالا آوردن


من فکر کردم یعنی شرک خخخخخخخخخخخخخخخ چرا جواب نمیدی تو گپ پس
مامان محمد و ساقی
29 فروردین 92 0:41
تو بهش ایده بده


من اگه ایده بدم همه چیزش خراب میشه
مامان نادیا و نلیا
29 فروردین 92 10:34
سلاااااااااااام عزیزم چه جای قشنگ و آرومی رفتین من عاشق جاهای خلوتم بر عکس شوهرم که همیشه جاهای شلوغ پلوغ دوست داره....وااااای چه کبابی نوش جونتون
شاد باشین


سلام نیلوفر جون ممنون عزیزم ما هم جای خلوت رو بیشتر دوست داریم چون همش دنبال ارامش هستیم و طاقت جای شلوغ رو نداریم جای شما خالی بود عزیزم
ممنون که اومدی دوست خوبم
مامان یلدا و سروش
29 فروردین 92 18:16
سا نو رو بهتون تبریک میگم امیدوارم سال خوبی داشته باشید


ممنون عزیزم منم به شما تبریک میگم و ممنون از اینکه اومدید
مامان یلدا و سروش
29 فروردین 92 18:17
خدا گل پسرتون رو براتون حفظ کنه در پناه حق همیشه پایدار یاشید

این دایی جونا چه گناهی کردن مگه گناهش فقط اینه که برادر مادر شدن که بچه ها عاشقشون هستند خدا براتون حفظش کنه.


ممنون گلم
همون یکی باید بگه ولی خیلی هم بچه ها رو دوست دارن و اونا هم دایی ها رو خدا هر دو شون رو حفظ کنه
هم دایی ها رو هم بچه ها رو ممنون عزیزم
مامان محمد و ساقی
30 فروردین 92 1:06
سلام
وای لیلا نمیتونستم بیام نی نی
حالم گرفته شده بود
یه دور خاموش و روشن کردم درست شد.اعصابم بهم ریخته بود


سلام چرااا من که اومدم

البته فرداش
مامان یلدا و سروش
30 فروردین 92 23:27
وای عزیزم من تازه متوجه شدم که کوروش جون و سروش متولد یه روزن. سروش 3 بهمن 90 ساعت 9.45 صبح بدنیا اومد. اسمهاشون هم شبیه همه. پدر خوش اشتهای سروش خان میگن که یه دادشی بیاریم برا سروش که بشه کوروش


منم اومدم وبت متوجه شدم کوروش نه ونیم بهدنیا اومد سال 86 اگه جراتشو داری بیار دل شیر میخواد
مامان لنا
31 فروردین 92 1:16
قربونت برم خوش تیپ چه جای باحالی خوش باشین همیشه. لنا هم عشق چادر زدنه . لیلا جون ماهم پایه چای آتیشی و کباب بیا کیش حسابی بساطش رو راه میندازیم


خدا نکنه نرگس جون کوروش م همش چادر چادر میکنه قراره یه کوچولوشو واشس بخریم بره توش زندگی کنه

پس عین هممیم ممنون نگرس جون که انقدر مهربونی شما بیاید این ورا تا چای اتیشی ما رو بخورید
مامان لنا
31 فروردین 92 1:18
عزیزم چه زود قهر میکنن این بچه ها زودتر از قهرشون هم اشتیشونه لیلا جونم امیدوارم همیشه خوش باشین


قهر که نگو یه چشمه از کاراشونه
ممنون عزیزم امیدوارم شما هم همیشه شاد و خوش باشید
زهرا(✿◠‿◠)
31 فروردین 92 11:18
ان شاللا که همیشه شاد باشین


ممنون عزیزم
مامان محمد و ساقی
31 فروردین 92 22:35
خصوصی


اومدم عززززززززززیزم
مامان علی خوشتیپ
1 اردیبهشت 92 11:01
سلام لیلا جون.به عنوان برنده اعلام شدی ولی اگه کباب رو ندادی برات آزمایش دوپینگ قلابی درست میکنما


سلام عزیزم هنوز ایول به تو که منو برنده اعلام کردی مینا که اصلا به روی خودش نمیاره خودشو زده کوچه علی چپ
چلوکباب هم پست میکنم واست ادرس بده

مامان علی خوشتیپ
1 اردیبهشت 92 11:01
وای چقدر عکساتون خوشگلهچه جای قشنگی رفتین...همه لحظاتتون خوش


ممنون سارا جونم
مامان علی خوشتیپ
1 اردیبهشت 92 11:02
از کورش جون جهت همکاری در وب آشپزی دعوت به عمل میاریم


وای ممنون سارا جون حتما میاد ولی دیگه به بعدش ما کار نداریم ها
یاس
8 اردیبهشت 92 1:54
همیشه به شادی و خوشی.پارسا هم عین کوروش با جوراب مشکل داره.


ممنون عزیزم پس با هم مشترک هستن توی یه کار
امیدوارم همیشه شاد باشی پارسا جونم
یاس
8 اردیبهشت 92 1:56
لیلا جون ژستای گل پسری خیلی باحاله.ببوسش از طرف من


ممنون عزیزم