کوروشکوروش، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

کوروش شیــــــرینی زندگی

دلتنگی

1391/8/28 11:05
نویسنده : مامان کوروش
525 بازدید
اشتراک گذاری

دلتنگی وباز هم دلتنگی بد جور دلم گرفته نمیدونم دوست ندارم اینجا

بنویسم از غم و غصه وب عزیزم رو خراب کنم ولی بدجور دلم گرفته است

دلم تنگه با گذشت ٥ ماه هنوز باورش نکردم باباجونم دلم واست تنگ

شده چرا نمیای به خوابم بابای گلم چرا رفتی جمعه که اومدم خونتون

رفتم وکاپشنی که پارسال تازه خریده بودی رو بو کردم واشکم اومد

بوی تنت رو میداد بابا جونم سرم کردم تو کمد واشکم اومد نمیخواستم

مامان بفهمه فلاسک چای ات هنوزم بوی دارچین رو میده جمعه که میشد

شب که میومدی ودر رو باز میکردی وکوروش میدویید جلوت تا ببینه واسش

چی خریدی وقتی ساعت ٧ میشه فکر میکنم بازم الانه که پرده بره

اون ور وتو بیای تو ولی.......دلم داره میترکه خدایا چرا وچرا بارها

این سوال رو پرسیدم وهیچ جوابی نشنیدم نمیتونم قبولش کنم که

دیگه بابام نیست نمیتونم هنوز شماره تو از تو گوشیم پاک نکردم

فکر میکنم هستی والان میای ولی همش خیاله وخیال هر شب به

امید اینکه خواب تو رو ببینم سرم میزارم روی بالشت ولی نمیای

ومن به امید یه روز دیگه بابا جونم بیا به خوابم بدجور دلم واست تنگ

شده دیگه کم آوردم ونمیتونم خدای خوبم بهم صبر بده بهم قدرت

بده که بتونم در برابر حکمت وخواسته ات سر تعظیم فرو بیارم و

بگم خدایا حکمتت رو شکر

پی نوشت
من همچنان ناراحت وگرفته بودم ودنبال جواب تا اینکه رفتم
ایمیلم رو چک کنم که این تصویر رو اونجا دیدم وبه خودم گفتم
این یه نشونه است که شاید جواب سوالم باشه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان محمد و ساقی
26 آبان 91 13:12
سلام لیلا جان
بمیرم برای دلتنگیهات عزیزم
چقدر سخته
نکنه مصیبت من تو رو یاد پدرت انداخت دوباره...
خدا روحشو شاد کنه
ایشا... به خوابت میادو تورو خوشحال میکنه
غصه نخور عزیزم


سلام عزیزم خدا نکنه نه مینا من هنوزم درست نشدم هر چند وقت یه بار میریزم بهم خصوصا پنجشنبه وجمعه
ستاره زندگی
26 آبان 91 22:40
مامانی دلم از نوشته هات گرفت،خدا رحمتش کنه


ببخشید ناراحتتون کردم
ستاره زندگی
26 آبان 91 22:40
فرشته‌ها از امشب صبوي غم مي‌نوشن
دوباره اهل جنت پيرهن سياه مي‌پوشن

التماس دعا


محتاجم به دعا
مامان کوروش
27 آبان 91 7:39
عزیزم خیلی سخته ، اینکه دیگه اون صورت مهربون رو نمی بینی .


خیلی سخت خیلی گفتنش راحته
ستاره زندگی
27 آبان 91 11:49
آخرین جمله و عکسی که گذاشتی سرشار از امید.
حالا شد آدم باید بدونه هر کار خدا، بدون حکمت نیست


این عکس رو دیروز تو ایمیلم بود خیلی تاثیر گزاره گذاشتمش اینجا
آیدا
27 آبان 91 11:54
قربونت برم عزیز دلم....هر وقت دلت تنگه بیا اینجا بنویس عزیزم...شاید یه کم سبک بشی...
ایشالا خدا پدر عزیزتو رحمت کنه و به شما صبر عطا کنه....خدا پسر گل و همسر مهربونتو برات حفظ کنه...
به مادر عزیزت سلامتی ببخشه...
آمین


ممنون ایدای مهربونم ولی تحملش آسون نیست عزیزم
مامان محمد و ساقی
27 آبان 91 15:24
منم این عکس رو تازه دیدم
چه قشنگ و چه متن خوبی داره


دیشب تو ایمیلم بود خیلی تاثیر گذاره مینا
پيچك خانوم
27 آبان 91 17:04
خدا بيامرزدشون.باور مرگ خيلي سخته


ممنون عزیزم از حضورت
آیدا
28 آبان 91 12:21
درسته اصلا آسون نیست....ولی باید تحمل کرد چاره ای جز این نیست....
بیا وبم دوست گلم عکسا رو ببین


درسته آیدا جونم باید تحمل کنم اخ جون عکس اومدم
مامان لنا
28 آبان 91 16:18
قربون دل مهربونت روحشون شاد باشه. لیلا جون متاسفانه مرگ جزء جدانشدنی از زندگی همه ما هست ولی هیچ وقت هم عادی نمیشه. حتی فکر مرگ عزیزی آدمو ناراحت میکنه چه برسه به مردنش. خدا سایه خانوادتو از سرت کم نکنه


ممنون نرگس جونم تو درست ومنطقی میگی ولی قبولش سخته مرگ حق وهممون میمیریم ولی من همش میگم چرا انقدر زود مرد اونی که چیزیش نبود ویه قرص نمیخورد ولی بازم حتما حکمتی بوده که من بیخبرم
مامان محمد و ساقی
28 آبان 91 18:24
سلام عزیزم
امروز ازت خبر نداشتم
حالت چطوره؟خوبی؟من که داغونم از هر نظر
مواظب خودتون باشین


سلام خوبم چی شده عزیزم چرا خبرم نکردی
نرگسی
28 آبان 91 23:49



عزیزمی نرگس جونم ناراحتیتو نبینم
نرگسی
28 آبان 91 23:58
مامانی میتونی تو گوگل سرچ کنی .. من این پاپوش رو از این وبلاگ یاد گرفتم .. craftscooks.blogfa.com


ممنون نرگس جون مهربون
مامان لنا
29 آبان 91 1:56
لیلا جون زود بودن که راست میگی حیف ولی ما همیشه تو دعاهای روز مره از خدا مرگ راحت میخوایم . من که شخصاً اینو برای خودم همیشه میخوام محتاج نشم و وسیله زحمت کسی نشم مرگ راحت خودش یه نعمته از طرف خدا ولی خانواده ادم اگه 100 ساله یا 1 ماهه هم باشن مرگشون عذاب اور و فراموش نشدنیه


خیلی زود بود اصلا مرگ سخته وباورش سخت تر ممنون نرگس جونم که اومدی
♥ مامان آمیتیس ♥
3 آذر 91 17:57
سلام مامان کوروش عزیز....
ببخشید یه سوال داشتم....
تو قسمت پرسش و پاسخ گفته بودین که با چای سبز اضافه وزن بعد از زایمانتون رو کم کردین.....
میشه بیزحمت یه توضیح کوتاهی دربارش بدین؟
حتما باید چای سبز خشک باشه و دم کنیم یا اینکه با چای سبز کیسه ایم میشه؟
من قبل از زایمانم 56 کیلو بودم اما الان 63 کیلو هستم.....
از وزنم اصلا راضی نیستم....
ممنون میشم اگه جوابمو بدین

الان میام پیشت عزیزم توضیح میدم
رضوان
4 آذر 91 0:46
وای اشکم در اومد.خدا صبرت بده...خدا صبرمون بده


خدا صبر بده رضوان جون خیلی سخته تو میدونی من چی میگم
مامان آمیتیس
4 آذر 91 0:54
ممنون که وقت گذاشتین و جواب سوالمو دادین رمزمونو خصوصی براتون گذاشتم


خواهش میکنم عزیزم ممنون حتما میام پیشت
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
7 آذر 91 1:19
سلام به این آدرس یه سر بزن شاید یه هم درد بتونه بهت کمک کنه http://parastoopar.blogfa.com/ و تو هم به اون کمک کنی


ممنون دوست خوبم از اینکه به فکرمی یک دنیا ممنون
♥ مامان آمیتیس ♥
10 آذر 91 13:37
سلام مامان کوروش جون. خصوصی داری


سلام عزیزم اومدم
♥ مامان آمیتیس ♥
10 آذر 91 13:41
راستی الان چند روزه اینجا هوا بارونی و خنک شده خداروشکر....


خدا رو شکر یه کم نفس بکشید