خطر
دیروز خطر بزرگی از سرمون گذشت
من پای نت بودم با مینا که خاموش کردم چون همسرم اومده بود نشسته بودیم
که یه هو صدای جیغ کوروش اومد وبعد هم صدای ریختن اسباب بازی
وای خدا من که از حال رفتم عشقم دوید که بله کمد افتاده بود روی کوروش
فقط شانسی که اوردیم صندلی زیزش بود جلو ضربش رو گرفت یاد اوریش هم
حالمو بد میکنه تصور کنید کوروش نشسته کمد نا نیمه روش روسرش واطرافش پر اسباب
بازی ودورو برش هم شیشه
وای خدای من خیلی بد بود شیشه کمد خورد شده بود پروردگارا شکرت من یه بار دیگه
معجزه خداوند رو دیدم که نزاشت اتفاقی بیفته تصورش هم برای هر مادری درد اوره خداوندا
من از تو چیزی نمیخوام وشکر میکنم وسر تسلیم فرو میارم به خاطر همه چیز وهر چی
مصلحتت خودته راضیم به رضای تو فقط عاجزانه ازت میخوام خودت وفرشته هات از کوروش
من محافظت کنید خدای خوبم نزار هیچ مادری هیچ مادری ناراحتی بچه شو ببینه خدایا
من کوروش رو به خودت میسپارم خودت همیشه مواظبش باش
خدای خوبم ممنون وشکر گذارتم که جون فرشته منو نجات دادی
خداوندا شکر
حالا برید عکس کمد رو ببینید
این عکس واسه شب کمد رو درش شیشه داشته همینطور داخلش که میشده قفسه هاش
شیشه درش کلا شکست تیکه های بزرگ وتیز همسرم هم تمام شیشه ها رو در اورد وانداخت
رفت تا قفسه رو چوب بزنیم کوروش پاشو گذاشته بوده رو دستگیره کشو رفته بالا که وای
کمد برگشته خیلی بد بود خیلی خدایا شکرت که عزیزم چیزیش نشد